۲۰۰-روزی دهنده فقط خداست

دیروز غروب پانزده مرداد ۱۳۹۷ وضویم را تجدید کردم و با ماشین به طرف مسجد حرکت کردم هنوز صد متری نرفته بودم که دیدم تسبیح ذکرم را جا گذاشته ام، چون با آن ذکر می کنم و آن را در مکان های مقدس زیادی تبرک کرده ام هرگز آن را از خودم جدا نمی کنم و ... برگشتم و آن را برداشتم و یقین داشتم که هیچ کاری بدون حکمت و دلیل الهی هرگز اتفاق نمی افتد و در این باره که تسبیح را جا گذاشته بودم سه احتمال می دادم.

۱- احتمال دادم که شاید کسی به ماشینم بزند و یا من به کسی بزنم و خداوند اراده کرده که من برگردم و آن اتفاق و تصادف بگذرد.
۲-احتمال دادم شاید آن کسی که بناست به من بزند و یا من با او تصادف کنم هنوز به جایگاه مورد نظر نرسیده و چند دقیقه ای باید وقت تلف شود تا آن اتفاق بیافتد.
۳- حکمت و دلیل های دیگری دارد که فقط خداوند می داند و... آرام و با احتیاط به مسجد رفتم ماشین را پارک کردم که یک دفعه ماشینی جلویم ایستاد. سرم را بلند کردم همکارم را با خانمش بودند که گفت: آقای صفری سلام علیکم
با هم احوالپرسی کردیم و.. بچه ی چند ماهه ی آنها هم همراهشان بود و من مبلغی ناقابلی بعنوان هدیه به فرزند کوچولوی آنها دادم و بالافاصله وارد مسجد شدم و این آیه بیادم آمد یزرقه من حیث لا یحتسب سوره طلاق آیه ۳ یعنی خداوند می فرماید: روزی و ارتزاق شما را جوری می دهم که خودتان هم فکرش را نمی کنید. با خودم گفتم: پس حکمت تسبیح جا گذاشتن این بود که این کوچولو هدیه ای نزد من داشت و خداوند اراده کرد که ای تسبیح جا بمان، تا صفری بگردد و اندکی هم طول بکشد تا کوچولو ما به هدیه و رزقش که نزد وی برایش گذاشته ام، برسد و...
کور بشود و البته که کور است آن کسی که قدر خداوند و نعمت های بیشمارش را نمی داند و ناشکری می کند خداوند به فکر همه ی موجوداتش است انسان که خلیفه است و جایگاه مخصوص خودش را دارد و...
                                             یک سوال
شما تخم مرغ را آب پز کرده اید و گودی که در آن می بینید جای اکسیژن خاص است برای اینکه جوجه طول می کشد تا بتواند یک یا دو روز پوست تخم را بکشند خفه نشود. خدایی که در فکر آن جوجه هست و برای زنده ماندنش قدرت نمایی می کند و اکسیژن در آنجا ذخیره می گذارد آیا در فکر روزی و امور اشرف مخلوقاتش (انسان) نیست و ما کی می خواهیم قدر شناس و شاکر خداوند سبحان باشیم⁉

۱۹۹-در زندگی ام دو بار برای خداوند گریه کردم

بار اول: سال ۱۳۹۲یک روز اعمالم را که بررسی می کردم از خودم متنفر شدم ظهر که نماز خواندم از خدای متعال عذر خواهی کردم بعد از ظهر همان روز و شبش و فردایش به اعمالم نگاه کردم، همه تکراری و رضایت بخش نبودند و دو باره از خداوند عذر خواهی و طلب عفو و توبه کردم. در این موقع فکر خداوند کردم که چگونه با من عاصی رفتار می کند آیا گناهان و نافرمانی هایم را ببیند، یا نمازهای بی روح و یا عذر خواهی های تکراری و کشنده ام⁉
با خود گفتم: یکی از ما دو تا باید از حقش بگذرد و کوتاه بیاید و البته کریم، کریم است و کریمانه برخورد می کند و شرمنده شدم برای خداوند که هر روز گناه، گستاخی و بد اخلاقی و... مرا می بیند و با یک العفو گفتنم بقول قرآن یغفر الذنوب جمیعا گذشت می کند و تازه من هم دو قرط و نیمم باز باقی است و دیواری از دیوار خداوند کوتاه تر ندیده ام و... برای خداوند گریه کردم.
بار دوم: تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۹ روز تولد آقا امام حسن عسکری (ع) بود. یکی از فامیل های نزدیکم را دیدم که یک اختلافی با برادرم داشت که اصلا به من ربطی نداشت به او سلام و علیک کردم جواب سلامم را نداد و با بی تفاوتی و کمی اخم رد شد و رفت. من به خود بالیدم که با سلام کردن صله­ ی رحم و امر خدا را به جا آورده ام و چون در دینم قهر و دشمنی معنی ندارد به تکلیف و وظیفه شرعی و الهی خود عمل کرده ام و... 
از طرف دیگر مطمئنم آن آقا هم به خودش می بالد که جواب سلام صفری را ندادم، تحقیرش کردم، شخصیتش را له کردم، بی محلش کردم و ...!
وقتی که به خانه رسیدم موقع نماز ظهر بود سر سجاده نشستم فکر کردم ما هر دو بنده­ ی خداوندیم و بندگانش را بسیار دوست دارد و هر دو خود را صاحب حق می ­دانیم. حالا خداوند بین دو بنده­ ی گناهکارش چه بگوید و چگونه قضاوت کند⁉
حق خودش نیست که راحت بگذرد اینجا حق الناس است رضایت با خود صاحب حق است، اینجا خداوند ناراحت است و دوست دارد که یکی از این دو بنده اش کوتاه بیاید و از حق خودش بگذرد.
خداوند به ملائکه دستور می دهد: چند ساعت صبر کنید و چیزی در پرونده­ ی اعمال این دو بنده­ ی نادانم ننویسید شاید به اشتباه خود پی بردند و از هم عذر خواهی کردند و یا شاید بنده­ ی دیگری پا در میانی کند و بین این دو دوستی برقرار نماید خداوند منتظر می ماند! اینجا برای خداوند گریه کردم و زود گفتم: خداوندا! من از بنده ات گذشتم شما هم از ما دو نفر بگذر و ما را عفو کن.
مطمئنم خداوند خوشحال و راضی شد چون روز بعدش مزد گذشتم را گرفتم و بین زن و شوهری که با هم اختلاف داشتند توفیق صلح و سازش بین آنها را خداوند نصیبم کرد.