۱۴۶- خطر در قضاوت کردن
در بنی اسراییل یک نفر قاضی بود که بین مردم به حق قضاوت می کرد، او وقتی که در بستر مرگ قرار گرفت به همسرش گفت: هنگامی که مردم، مرا غسل بده و کفن کن و چهره ام را بپوشان و مرا بر روی تخت (یا تخته وتابوت) بگذار که بخواست خدا چیز بد و ناگواری نخواهی دید. وقتی که او مرد، همسرش طبق وصیت او رفتار کرد. و پس از چند دقیقه، روپوش را از روی صورتش کنار زد. ناگاه کرمی را دید که بینی او را قطعه قطعه می کند، از این منظره وحشت زده شد و روپوش را بر روی صورتش افکند، وآمدند جنازه او را دفن کردند. همان شب در عالم خواب شوهرش را دید، شوهر گفت: آیا از آنچه در مورد آن کرم دیدی وحشت کردی؟ زن گفت: آری. قاضی گفت: سوگند به خدا آن منظره وحشتناک به خاطر تمایل من به برادرت بود، روزی برادرت با یک نفر نزاع داشت و نزد من آمدند، وقتی که آنها نزد من نسشتند تا بین آنها قضاوت کنم، من پیش خود گفتم: خدایا حق را با برادر زنم قرار بده، وقتی که به نزاع آنها بررسی گردید اتفاقا حق با برادر تو، بود. خوشحال شدم، آنچه از کرم دیدی مکافات عمل من بود که چرا چنین مایل بودم که حق با برادر زنم باشد و بی طرفی را در هوای نفس خودم حفظ نکردم. هزار و یک داستان- محمد محمدی اشتهاردی
در نظام هستی کوچکترین خلافی راه ندارد. یک نقطه ای بی علت گذاشته نشده است. و حیف است که ما این دفتر الهی را با افکار و اقوال و نیات پلید پر کنیم. مهمترین کتاب الهی انسان است. خلاف فکر کردن، خلاف نوشتن، خلاف خواندن، حتی در خواب انسان اثر می گذارد. صد و ده اشاره علامه حسن زاده آملی