۱۲۲- سنگسار!!!
در زمان خلافت امیرالمومنین زنی به پیشگاه حضرت علی (ع) می آید و در حضور جمع یاران و اصحاب که در مسجد جمع بودند اظهار میدارد و اعتراف میکند که زنا کرده! امام علی اصلاَ توجهی به زن نمیکند! زن بار دوم حرف خود را تکرار کرده و طلب مجازات برای خودش میکند باز امام توجهی نمیکند! بارسوم باز زن حرف خود را تکرار میکند و می گوید: مجازات این جهان مرا از این گناه پاک خواهد کرد لطفا مجازات کنید امام با مکثی طولانی به او میگوید برو خانه ات و فردا بیا! زن میرود و فردایش دوباره همان سخنان را می گوید! امام دوباره او را حواله به فردا میدهد تا بلکه از این اعتراف منصرف شده و نیاید! زن برای روز سوم باز همین سخنان را درحضور همه اعتراف میکند. اصحاب متعجب و منتظر حکم امام هستند امام از زن می پرسد آیا بارداری؟ زن جواب میدهد بله امام میفرماید: برو و کودکت را به دنیا بیاور! زن میرود و بعد از ماهها دوباره برمیگردد و همان سخنان را عرض میکند که مرا از گناهم پاک گردان! امام میفرماید: برو و دوسال به کودکت شیر بده! زن میرود و بعد از دوسال دوباره برمیگردد و مصرّ به اجرای حکم است! اعتراض مردم حاضر که خواهان اجرای حکم سنگسار بودند امام را بر آن داشت تا حکم را اجرا کند! امام علی، حسنین را با خود میبرد! و رو به جمعیت کرده و میگوید: فقط کسانی میتوانند به این زن سنگ بزنند که خود دچار گناه نباشند جمعیت یک به یک سنگها را برزمین میریزند! امام علی دو سنگ ریزه برداشته و به دست امام حسن و امام حسین میدهد و این دو سنگ ریزه به سمت زن توبه کار پرتاب میشود ! زن به خانه نزد کودکش برمیگردد! این چهره ی واقعی اسلام و احکام پاک الهیست نه آنکه اجرا میکنند. مأخذ: داستان راستان نوشته استاد شهید مرتضی مطهری
+ نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۹۵ ساعت 16:34 توسط هواس صفری
|