۱۹۹-در زندگی ام دو بار برای خداوند گریه کردم
بار اول: سال ۱۳۹۲یک روز اعمالم را که بررسی می کردم از خودم متنفر شدم ظهر که نماز خواندم از خدای متعال عذر خواهی کردم بعد از ظهر همان روز و شبش و فردایش به اعمالم نگاه کردم، همه تکراری و رضایت بخش نبودند و دو باره از خداوند عذر خواهی و طلب عفو و توبه کردم. در این موقع فکر خداوند کردم که چگونه با من عاصی رفتار می کند آیا گناهان و نافرمانی هایم را ببیند، یا نمازهای بی روح و یا عذر خواهی های تکراری و کشنده ام⁉
با خود گفتم: یکی از ما دو تا باید از حقش بگذرد و کوتاه بیاید و البته کریم، کریم است و کریمانه برخورد می کند و شرمنده شدم برای خداوند که هر روز گناه، گستاخی و بد اخلاقی و... مرا می بیند و با یک العفو گفتنم بقول قرآن یغفر الذنوب جمیعا گذشت می کند و تازه من هم دو قرط و نیمم باز باقی است و دیواری از دیوار خداوند کوتاه تر ندیده ام و... برای خداوند گریه کردم.
بار دوم: تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۹ روز تولد آقا امام حسن عسکری (ع) بود. یکی از فامیل های نزدیکم را دیدم که یک اختلافی با برادرم داشت که اصلا به من ربطی نداشت به او سلام و علیک کردم جواب سلامم را نداد و با بی تفاوتی و کمی اخم رد شد و رفت. من به خود بالیدم که با سلام کردن صله ی رحم و امر خدا را به جا آورده ام و چون در دینم قهر و دشمنی معنی ندارد به تکلیف و وظیفه شرعی و الهی خود عمل کرده ام و...
از طرف دیگر مطمئنم آن آقا هم به خودش می بالد که جواب سلام صفری را ندادم، تحقیرش کردم، شخصیتش را له کردم، بی محلش کردم و ...!
وقتی که به خانه رسیدم موقع نماز ظهر بود سر سجاده نشستم فکر کردم ما هر دو بنده ی خداوندیم و بندگانش را بسیار دوست دارد و هر دو خود را صاحب حق می دانیم. حالا خداوند بین دو بنده ی گناهکارش چه بگوید و چگونه قضاوت کند⁉
حق خودش نیست که راحت بگذرد اینجا حق الناس است رضایت با خود صاحب حق است، اینجا خداوند ناراحت است و دوست دارد که یکی از این دو بنده اش کوتاه بیاید و از حق خودش بگذرد.
خداوند به ملائکه دستور می دهد: چند ساعت صبر کنید و چیزی در پرونده ی اعمال این دو بنده ی نادانم ننویسید شاید به اشتباه خود پی بردند و از هم عذر خواهی کردند و یا شاید بنده ی دیگری پا در میانی کند و بین این دو دوستی برقرار نماید خداوند منتظر می ماند! اینجا برای خداوند گریه کردم و زود گفتم: خداوندا! من از بنده ات گذشتم شما هم از ما دو نفر بگذر و ما را عفو کن.
مطمئنم خداوند خوشحال و راضی شد چون روز بعدش مزد گذشتم را گرفتم و بین زن و شوهری که با هم اختلاف داشتند توفیق صلح و سازش بین آنها را خداوند نصیبم کرد.
با خود گفتم: یکی از ما دو تا باید از حقش بگذرد و کوتاه بیاید و البته کریم، کریم است و کریمانه برخورد می کند و شرمنده شدم برای خداوند که هر روز گناه، گستاخی و بد اخلاقی و... مرا می بیند و با یک العفو گفتنم بقول قرآن یغفر الذنوب جمیعا گذشت می کند و تازه من هم دو قرط و نیمم باز باقی است و دیواری از دیوار خداوند کوتاه تر ندیده ام و... برای خداوند گریه کردم.
بار دوم: تاریخ ۱۳۹۳/۱۱/۹ روز تولد آقا امام حسن عسکری (ع) بود. یکی از فامیل های نزدیکم را دیدم که یک اختلافی با برادرم داشت که اصلا به من ربطی نداشت به او سلام و علیک کردم جواب سلامم را نداد و با بی تفاوتی و کمی اخم رد شد و رفت. من به خود بالیدم که با سلام کردن صله ی رحم و امر خدا را به جا آورده ام و چون در دینم قهر و دشمنی معنی ندارد به تکلیف و وظیفه شرعی و الهی خود عمل کرده ام و...
از طرف دیگر مطمئنم آن آقا هم به خودش می بالد که جواب سلام صفری را ندادم، تحقیرش کردم، شخصیتش را له کردم، بی محلش کردم و ...!
وقتی که به خانه رسیدم موقع نماز ظهر بود سر سجاده نشستم فکر کردم ما هر دو بنده ی خداوندیم و بندگانش را بسیار دوست دارد و هر دو خود را صاحب حق می دانیم. حالا خداوند بین دو بنده ی گناهکارش چه بگوید و چگونه قضاوت کند⁉
حق خودش نیست که راحت بگذرد اینجا حق الناس است رضایت با خود صاحب حق است، اینجا خداوند ناراحت است و دوست دارد که یکی از این دو بنده اش کوتاه بیاید و از حق خودش بگذرد.
خداوند به ملائکه دستور می دهد: چند ساعت صبر کنید و چیزی در پرونده ی اعمال این دو بنده ی نادانم ننویسید شاید به اشتباه خود پی بردند و از هم عذر خواهی کردند و یا شاید بنده ی دیگری پا در میانی کند و بین این دو دوستی برقرار نماید خداوند منتظر می ماند! اینجا برای خداوند گریه کردم و زود گفتم: خداوندا! من از بنده ات گذشتم شما هم از ما دو نفر بگذر و ما را عفو کن.
مطمئنم خداوند خوشحال و راضی شد چون روز بعدش مزد گذشتم را گرفتم و بین زن و شوهری که با هم اختلاف داشتند توفیق صلح و سازش بین آنها را خداوند نصیبم کرد.
+ نوشته شده در پنجشنبه چهارم مرداد ۱۳۹۷ ساعت 0:26 توسط هواس صفری
|