167- اعتقادتان را چند می فروشید؟
فردی كه مقیم لندن بود، تعریف می کرد: که یک روز سوار تاکسی شدم در بين راه کرایه را پرداختم. راننده بقیه پولم را که برگرداند متوجه شدم 20 پنس اضافه تر داده است! چند دقیقهای با خودم کلنجار رفتم که بیست پنس اضافه را برگردانم یا نه؟ آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست پنس را پس دادم و گفتم: آقا این را زیاد دادی ... گذشت و به مقصد رسیدیم. موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آورد و گفت: آقا از شما ممنونم. پرسیدم بابت چی؟ گفت: می خواستم فردا بیایم مرکز شما مسلمانان و مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم. وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم شما را امتحان کنم. با خودم شرط کردم اگر بیست پنس را پس دادید بیایم. انشاءالله فردا خدمت می رسیم! تعریف می کرد: تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد. من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست پنس می فروختم...
تذکر: ما دینمان را چقدر می فروشیم؟ یک سؤال! تا حالا با دروغ چند نفر را از دین منتفر کردیم وحقشان را پایمال و باعث خوشحالی شیطان و خشم خداوند قهار شدیم؟ بقیه موارد خودت فکر کن و قضاوت هم بکن و ببین که چقدر با خداوند و خلقش بد رفتاری می کنیم و انتظار نا بجا هم داریم که هر چه از خداوند می خواهیم فوری به ما بدهد و صد ها مورد دیگر!!