من برای ساختن یک فیلم سینمایی به عراق سفر کردم در حرم امام حسین علیه السلام به یاد شوخی حضرت ابراهیم علیه السلام با خداوند افتادم که به خداوند گفت: من نمی دانم که چگونه مردها را زنده می کنی ولی می خواهم این زنده شدن را با دیده­ ی خود ببینم تا قلبم آرام بگیرد و ...!

خداوند به وی گفت: گوشت چهار پرنده را با هم قاطی کن و سر کوهی بگذار و یکی یکی آنها را با اسم صدا کن تا زنده شدنشان را ببینی... ( سوره بقره آیه۲۶۰) من هم به زیارت اربابم امام حسین (ع) رفتم و مبلغ ده هزار تومان در ضریح انداختم و گفتم: رفیق تا غروب مبلغ بیست هزار تومان نه کمتر و نه بیشتر از شما می خواهم!

بعد از ظهر یکی از دوستانم را دیدم و به من گفت: آقای نوری فلان کس { حقیر اسمش را فراموش کرده ام} در عراق فرد مهمی است و می خواهد ترا ببیند. من رفتم و حدود دوازده دقیقه با آن آقا در باره ساختن فیلم صحبت کردم و گفت: ان شاءالله کارت درست می شود و موقع خداحافظی دست در جیبش برد و گفت: نوری امروز حرم امام حسین علیه السلام را خاکروبی کردیم و این مبلغ در آنجا پیدا شد و قسمت شما کرده است.

به وی گفتم: این پول را کی گرفتی و چقدر است؟ گفت: با پول شما، بیست هزار تومان و امروز صبح! گفتم: بنازم به امام حسین علیه السلام که قبل از اینکه من پول بندازم و حرفی بزنم فکر و نیتم را می دانست و من نزدیک ظهر امروز این ملبغ را در ضریح ارباب انداختم ...

نقل از کارگردان فیلم سنیمایی داریوش نوری از تلویزیون روز عید قربان ۱۳۹۵/۶/۲۲

حقیر بعد از شنیدن از تلویزیون، آن را نوشته ام و امام حسن علیه السلام مرا ببخشد شاید حق مطلب را ادا نکرده باشم – هواس صفری