۵۵- پند پدری پیر در حال مرگ به فرزندش
فزرندم! منتظر هیچ دستی در هیچ جای این دنیا نباش و اشکهایت را با دستان خود پاک کن، همه رهگذرند، زبان استخوانی ندارد ولی اینقدر قوی هست که بتواند به راحتی قلبی را بشکَند، مراقب حرفهایت باش، به کسانی که پشت سرت حرف می زنند بی اعتنا باش آنها جایشان همانجاست دقیقاً پشت سرت، گذشت داشته باش، گاهی خداوند برای حفاظت از تو کسی یا چیزی را از تو می گیرد اصرار به برگشتنش نکن پشیمان خواهی شد، خداوند وجود دارد و حکیم است یعنی کارهایش بر اساس حکمت و برنامه است وبی دلیل وعبث نیست پس حکمتش را قبول کن. عمر من هشتاد سال است ولی مثل هشت دقیقه گذشت و دارد به پایان می رسد، توی این دقیقه های کم، کسی را از دست خودت ناراحت نکن، نه سفیدی بیانگر زیبایی است و نه سیاهی نشانه ی زشتی ... کفنِ سفید ترساننده است ... و کعبه ی سیاه اما محبوب و دوست داشتنی است، انسان به اخلاقش هست نه به مظهرش، اگر صدای بلند نشانگر مردانگی و سروری بود الاغ باید سرور مردان بود، اگر لختی و برهنگی نشانه ی زن بودن بود میمون از همه خانم تر بود، قبل از این که سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گِلایه کنی نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش، انسان، بزرگ نمی شود جزء به وسیله ی فکرش ...
علی(ع) می فرماید: قیمت وارزش هر کس به اندازه فهم و شعور اوست.